ترجمه مقاله

ممنوع

لغت‌نامه دهخدا

ممنوع . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از منع. منعشده . بازداشته شده . نهی شده . (از ناظم الاطباء).بازداشته شده . (آنندراج ). بازداشته . محظور. ناروا.
- ممنوع الصرف یا ممنوع التصرف ؛ غیرمنصرف . کلماتی که تنوین و جر نمی گیرند، مانند احمد و عثمان . رجوع به ترکیب غیرمنصرف ذیل کلمه ٔ غیرشود.
|| حرام . قدغن شده . محرم . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به حکم شرع قتل او ممنوع بود. (انوار سهیلی ).
ترجمه مقاله