ترجمه مقاله

ممهورة

لغت‌نامه دهخدا

ممهورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زن کابین کرده شده و کابین داده شده . (ناظم الاطباء).
- امثال :
کالممهورة احدی خدمتیها ؛ یعنی مانند آن زنی که به یکی از دو خلخالهای خود کابین کرده شده و چنین گویند که زنی گول و احمق خواهان شوهری شد و کابین خواست ، مرد یکی از دو خلخالهای وی را بدرآورد و بدو داد و گفت : این کابین تو باشد و آن زن پذیرفت . (ناظم الاطباء).
کالممهورة من مال ابیها؛ گویند شخصی به کسی مالی داد و آن کس دختر آن شخص را به زنی خواست و مالی که از وی گرفته بود کابین دختر نمود و منت بر آن گذاشت در این کابین ، و این مثل شد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله