ترجمه مقاله

ممکنة

لغت‌نامه دهخدا

ممکنة. [ م ُ ک ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث ممکن . رجوع به ممکن شود.
- ممکنةالخاصة ؛ ممکنه ٔ خاصه . قضیه ای است که حکم در آن به سلب ضرورت از جانب موافق و مخالف مردود باشد. مثال : و لا شی ٔ من الانسان بکاتب بالامکان الخاص . (از دستورالعلماء از فرهنگ علوم عقلی ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.
- ممکنةالعامة ؛ ممکنه ٔ عامه . قضیه ای است که حکم در آن به سلب ضرورت از جانب مخالف باشد، مانند: کل انسان کاتب بالامکان العام ، یعنی سلب کتابت از او ضروری نیست . (دستورالعلماء از فرهنگ علوم عقلی ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.
ترجمه مقاله