ترجمه مقاله

ممیزه

لغت‌نامه دهخدا

ممیزه . [ م ُ م َی ْ ی ِ زَ ] (ع ص ) ممیزة. مؤنث ممیز. تمیزدهنده و جداکننده ٔ خوب از زشت . (از ناظم الاطباء).
- قوه ٔ ممیزه ؛ قوه ٔ بازشناختن از یکدیگر. یکی از هشت خادم نفس نباتی است که کثیف غذا را از لطیف جدا می کند. قوه ای که چون غذا پخته شود، کثیف را از لطیف جداگرداند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
- هیئت ممیزه ؛ گروهی که در وزارتخانه یا سازمانی برای تشخیص و بررسی امری و یا ارزیابی موضوعی به وجود می آید.
ترجمه مقاله