ترجمه مقاله

مناحة

لغت‌نامه دهخدا

مناحة. [ م َ ح َ ] (ع اِ) جای ماتم زنان . (مهذب الاسماء). ماتمکده . (آنندراج ). ماتم سرای . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای نوحه و ماتم . (غیاث ). || ماتم کردن . (غیاث ) (آنندراج ). ماتم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): کنا فی مناحة فلان ؛ یعنی در ماتم و گریه ٔ فلان بودیم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زنانی که برای حزن ، اجتماع کنند. ج ، مناحات ، مَناوِح . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
ترجمه مقاله