ترجمه مقاله

مناصفه

لغت‌نامه دهخدا

مناصفه . [ م ُ ص َ / ص ِ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِمص ) به دو نیم کردن چیزی را. (غیاث ). دوبخش کردگی . (ناظم الاطباء). رجوع به مناصفة و مناصفت شود. || نیمانیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگر شراب خواهد شرابی رقیق و ممزوج بایدداد و فراخ باید کرد، یعنی آب بسیار باید کرد چنانکه نیمانیم باشد یعنی مناصفه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- بالمناصفه ؛ به دوبخش . به دو نیمه : ثروت خود را بالمناصفه بین پسر و دختر تقسیم کرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مناصفه کردن ؛ به دو نیم کردن . نصف کردن : منصف ، متنازع فیه را با صاحب خود مناصفه کند. (اخلاق ناصری ).
ترجمه مقاله