ترجمه مقاله

منبج

لغت‌نامه دهخدا

منبج . [ مَم ْ ب ِ ] (اِخ ) شهرکی است [ اندر ناحیت شام ] اندر بیابان استوار. (از حدودالعالم چ دانشگاه ص 170). نام موضعی در شام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شهری بوده از اقلیم چهارم در میان حلب و فرات که آن را انوشیروان دادگر بنا کرده . در شاهد صادق آمده که انوشیروان در آن سرزمین با قیصر روم محاربه کرده و او را شکست داد و براند و بر زبان راند که «من به »، یعنی من بهترم و بفرمود در همان زمین شهری بساختند و نام آن را «من به » نهادند و به «من به » مشهورشد. اعراب آن را معرب کرده منبج خواندند و جزو ولایات شام شد. (انجمن آرا). اسم شهری و آن اعجمی است . (از المعرب جوالیقی ). شهری است قدیم و گمان می کنم که رومی باشد و بطلمیوس گوید: طول منبج 71 درجه و 15 دقیقه است . و صاحب زیج گوید: طول آن 63 درجه و سه چهارم درجه و عرضش 35 درجه است .شهری است بزرگ و پرنعمت و میان آن و فرات سه فرسخ است و با حلب ده فرسخ فاصله دارد و شاعرانی چند از این شهر برخاسته اند که معروفترین آنها بحتری است . (از معجم البلدان ). قصبه ای است در ولایت حلب واقع در 110 کیلومتری شمال شرقی شهر حلب . و سکنه ٔ آن از نژاد چرکس هستند. (از قاموس الاعلام ترکی ) نام قضایی است در سوریه از ولایت حلب . شهری است قدیم و 2000 تن سکنه دارد. (از اعلام المنجد) : اقلیم چهارم آغازد اززمین چین و تبت ... و موصل و آذربادگان و منبج و طرسوس و حران و ثغرهای ترسا آن و انطاکیه ... (التفهیم ص 191). شنبه ٔ دویم رجب سنه ٔ ثمان و ثلثین و اربعمائة به سروح آمدیم ، دویم روز از فرات بگذشتیم و به منبج رسیدیم و آن نخستین شهری است از شهرهای شام ، اول بهمن ماه قدیم بود و هوای آنجا عظیم خوش بود هیچ عمارت از بیرون شهر نبود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 11). رجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود.
ترجمه مقاله