ترجمه مقاله

منتر

لغت‌نامه دهخدا

منتر. [ م َ ت َ ] (اِ) مأخوذ از سنسکریت ، کلام و آواز مؤثر. (ناظم الاطباء). || مأخوذ از اوستائی منثره ، به معنی کلام مقدس ، دعا. دعا و وردی که شخص را قادر به تصرف در اشیا و اشخاص می سازد. افسون . (از فرهنگ فارسی معین ).
- انتر و منتر ؛ معطل و حیران و سرگردان . گرفتار حیرت و اعجاب و شگفتی . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- منتر کردن ؛ کسی را حیران و سرگشته و معطل و بی تکلیف گذاشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- || کسی را مطیع اراده ٔ خود کردن و مسحور ساختن و از هر اقدامی بازداشتن .
|| ذکری که مرتاضین برای دفع گزند گزندگان می سرایند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله