ترجمه مقاله

منتقر

لغت‌نامه دهخدا

منتقر. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) بازکاونده از چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگزیننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خواننده بعض را از قوم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه دعوت می کند و می خواند بعضی از قوم را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه می کند و کنداگری می کند چوب را. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ). رجوع به انتقار شود. || منتقرالعین ؛ آنکه چشم وی در مغاک فرورفته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله