ترجمه مقاله

منجد

لغت‌نامه دهخدا

منجد. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) به سوی نجد درآینده و در شهرهای نجد شونده . ج ، مناجد و مناجید. (ناظم الاطباء). به نجد درآینده . مقابل مُتهِم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : امتهمون انتم ام منجدون . (معجم البلدان ج 6 ص 156، یادداشت ایضاً). || یاری دهنده . رجوع به انجاد شود.
ترجمه مقاله