ترجمه مقاله

منجذب

لغت‌نامه دهخدا

منجذب . [ م ُ ج َ ذِ ] (ع ص ) کشیده شونده . (آنندراج ). کشیده شده و جذب شونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- منجذب گردیدن ؛ جذب شدن : اشعه ٔ انوار جمال احدیت ... منعکس شود و احداق بصیرت به مشاهده ٔ آن منجذب و ممتلی گردد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 226).
|| ربوده شده . (ناظم الاطباء). || برگردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || تیزرونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله