ترجمه مقاله

منحجز

لغت‌نامه دهخدا

منحجز. [ م ُ ح َ ج ِ ] (ع ص ) بازایستنده . (آنندراج ). آنکه بازمی ایستد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به حجاز آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه به حجاز می رود و در آن درمی آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انحجاز شود.
ترجمه مقاله