مندملغتنامه دهخدامندم . [ م َ دَ ] (ع اِمص ) پشیمانی . مندمة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ندامت . (اقرب الموارد). || (اِ) موضع پشیمانی . (ناظم الاطباء).