مندیله
لغتنامه دهخدا
مندیله .[ م ِ / م َ ل َ / ل َ ] (از ع ، اِ) مندیل :
غیر دستار گه پیچش مندیله ٔ او
نیست چیزی که بگیرند و دگر بگذارند.
عمامه دست مندیله بسر می زد.
رجوع به مندیل شود.
غیر دستار گه پیچش مندیله ٔ او
نیست چیزی که بگیرند و دگر بگذارند.
نظام قاری (دیوان ص 63).
عمامه دست مندیله بسر می زد.
نظام قاری (دیوان ص 139).
رجوع به مندیل شود.