ترجمه مقاله

منزرق

لغت‌نامه دهخدا

منزرق . [ م ُ زَ رِ ] (ع ص ) بر پشت خسبنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه بر پشت می خوابد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پس ماننده و درنگ کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه پس می ماند و درنگ می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیری که درمی گذرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انزراق شود.
ترجمه مقاله