ترجمه مقاله

منسی

لغت‌نامه دهخدا

منسی . [ م َ سی ی / م َ ] (ع ص ) فراموش شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فراموش کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). فراموش شده و در فراموشی نهاده و غفلت شده و اهمال کرده شده و سهل انگاری شده و سهوشده . (ناظم الاطباء) : فأجائها المخاض الی جذع النخلة قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً. (قرآن 23/19).
گمان مبر که بماند سوی خدا آن روز
ز کرده هات به مثقال ذره ای منسی .

ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 362).


جز محمد منشی که محمد منسی انگاشته اند ازیرا از دفتر مذکوران نام او برداشته ... (نفثةالمصدور چ یزدگردی ص 121). || آنکه بر رگ نسای وی رسیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بر رگ نسای وی آسیبی رسیده باشد و در این معنی به کسر میم نیزقرائت شده است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله