ترجمه مقاله

منشن

لغت‌نامه دهخدا

منشن . [ م َ ن ِ ] (اِ) به معنی منش است که به معنی خوی و طبیعت باشد. (برهان ). مزید علیه منش بر قیاس گزارشن و پاداشن . (آنندراج ). خوی و سرشت و منش و طبیعت و مزاج . (ناظم الاطباء). || همت و کرم . (برهان ). همت و کرم و جوانمردی . || وقار و گرانی و شکوه و حشمت و بزرگواری . (ناظم الاطباء). || اندیشه . پنداشت . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بغایت عظیم پهریخته بودند و پاکیزه در منشن و گوشن و کنشن . (مقدمه ٔ ارداویرافنامه ترجمه ٔ قدیم یادداشت ایضاً). رجوع به منش شود.
ترجمه مقاله