ترجمه مقاله

منصب

لغت‌نامه دهخدا

منصب . [ م ُ ص َب ب ] (ع ص ) ریخته شده مانندآب . (ناظم الاطباء). ریخته . (یادداشت مرحوم دهخدا) : کوهی است که آن را قراقورم خوانند... و سی رودخانه آب از آن منصب است . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 39). رجوع به انصباب شود. || گرفتار عشق . || زمین نشیب دار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله