ترجمه مقاله

منعکس

لغت‌نامه دهخدا

منعکس . [ م ُ ع َ ک ِ ] (ع ص ) برگردیده و عکس پذیرفته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برگردیده شده مانند صورت در آیینه و یا در آب و عکس پذیرفته و شکل و صورتی که در آیینه و یا در آب افتاده و برگردیده باشد. (ناظم الاطباء). انعکاس یافته . برگشته (صوت ، نور).
- منعکس شدن ؛ انعکاس یافتن : تا در او... اشعه ٔ انوار جمال احدیت و جلال صمدیت منعکس شود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 226).
- منعکس گردیدن ؛ انعکاس یافتن : تا نور طهارت ظاهر درباطن منعکس گردد و مدد انوار دل شود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 166).
- منعکس گشتن ؛ منعکس گردیدن : صورت روح در آینه ٔ وجود آدم خاکی منعکس گشت . (مصباح الهدایه ایضاً ص 95). رجوع به ترکیب قبل شود.
|| واژگون و سرنگون و مخالف . (ناظم الاطباء). منقلب شده . برعکس : می بینی که اشکال روش روزگار چگونه منعکس شده است . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 202).
ترجمه مقاله