منفاض
لغتنامه دهخدا
منفاض . [ م ِ ] (ع ص ) زن بسیارخنده ، او هی بالصاد المهملة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به منفاص شود. || (اِ) کسایی که گسترند تا خرما یا برگ و مانند آنها هنگام تکان دادن درخت برآن ریزد. مِنفَض . (از اقرب الموارد) (از المنجد).