ترجمه مقاله

منفضح

لغت‌نامه دهخدا

منفضح . [ م ُف َ ض ِ ] (از ع ، ص ) از پرده برون افتاده . پرده دریده . رسوا. مفتضح :
مخدرات ضمیر از تو منفضح گشتند
از آن ، بریده زبان و سیاه رخساری .
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 342).
ترجمه مقاله