ترجمه مقاله

منقبه

لغت‌نامه دهخدا

منقبه . [ م َق َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) منقبة. منقبت :
به گاه منقبه چون خانه ٔ براهیم است
به وقت مظلمه چون قبه ٔ سلیمان است .
عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفاج 1 ص 63).
اخلاص و صدق و منقبه داریم و خود نداشت
غدر و نفاق و منقصه تا خاندان ماست .

خاقانی .


رجوع به منقبة و منقبت شود.
ترجمه مقاله