ترجمه مقاله

منقلة

لغت‌نامه دهخدا

منقلة. [ م َ ق َ ل َ ] (ع اِ) منزل و فرودآمدنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منزل مسافر و فرودآمدنگاه . (ناظم الاطباء). مرحله ای از مراحل سفر و گویند سرنا منقلة؛ ای مرحلة. (از اقرب الموارد). || پاره ای که برسپل شتر و جز آن دوزند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || راه در کوه . || نوعی از بازی . (ناظم الاطباء). || (ص ) ارض منقلة؛ زمین دارای سنگ . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله