ترجمه مقاله

منقولات

لغت‌نامه دهخدا

منقولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) چیزهای روایت شده و اخبار و احادیث دیگران و مطالب تاریخی و متعلق به تاریخ . (ناظم الاطباء). ج ِ منقولة، تأنیث منقول مقابل معقولات : از منقولات کلام اردشیر بابک و مقولات حکمت اوست که ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 18). رجوع به منقول شود. || اموال قابل حمل و نقل : جنید گوید تا توانی منقولات خانه سفالین ساز. (ترجمه ٔ رساله ٔ قشیریه چ فروزانفر ص 51). اثاث و امتعه و مکنوز و مدخر از محمولات اثقال و منقولات احمال خانه به جایگاهی نقل باید کردن که اختیار افتد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 289). رجوع به منقول (معنی پنجم ) شود.
ترجمه مقاله