ترجمه مقاله

منمغ

لغت‌نامه دهخدا

منمغ. [ م ُ ن َم ْ م َ ] (ع ص ) رجل منمغالخلق ؛ مرد آمیخته خلق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آمیخته . || همنشین . مصاحب . همدم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله