ترجمه مقاله

منهر

لغت‌نامه دهخدا

منهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) راننده ٔ آب و خون و جز آن . || فراخ کننده ٔ جوی . (آنندراج ). آنکه پهن و فراخ میکند. (ناظم الاطباء). || زخم فراخ زننده . (آنندراج ). آنکه زخم عمیق و عریض وارد می آورد. (ناظم الاطباء). || آهسته دونده . (آنندراج ). اسبی که آهسته می دود. (ناظم الاطباء). || زن فربه . || چاه کن که تا به آب رسد. (آنندراج ). آنکه چاه می کند تا به آب رسد. || آنکه کاری را در روز می کند. || آنکه به نیکویی نمی رسد. || رگی که به شدت خون می افشاند وبازنمی ایستد. (ناظم الاطباء). رجوع به اِنهار شود.
ترجمه مقاله