ترجمه مقاله

منودل

لغت‌نامه دهخدا

منودل . [ م ُ ن َ دِ ] (ع ص ) پیر مضطرب لرزان . (آنندراج ). نعت است از نودله ، و یقال مشی الرجل منودلاً؛ ای مسترخیاً. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می لرزد از پیری . (مهذب الأسماء). پیرمرد مضطرب و لرزان : مشی الرجل منودلاً؛ یعنی فروهشته و مسترخی راه رفت آن مرد. (ناظم الاطباء) .
ترجمه مقاله