ترجمه مقاله

منوری

لغت‌نامه دهخدا

منوری . [ م ُ ن َوْ وَ ] (حامص ) نورانی بودن . روشن بودن :
دوش که صبح چاک زد صدره ٔ چست عنبری
خضر درآمد از درم صبح وش از منوری .

خاقانی (چ سجادی ص 421).


بنگه تیر ازو شود روضه صفت به تازگی
خرگه ماه ازو شود خلدوش از منوری .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 436).


ترجمه مقاله