ترجمه مقاله

منکسر

لغت‌نامه دهخدا

منکسر. [ م ُ ک َ س ِ ] (ع ص )شکننده . (غیاث ). شکسته شونده . (آنندراج ). شکسته و قابل شکستن و شکننده و سست و ناتوان . (ناظم الاطباء).
- خط منکسر ؛ خط شکسته ، در مقابل خط مستقیم .
- || خط شکسته واضع آن شفیعا، و درویش پیروی او کند. (روضات ذیل ترجمه ٔ ظالم ابواسود دوئلی ) (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به خط شود.
- منکسردل ؛ شکسته دل . ج ، منکسردلان . (ناظم الاطباء).
- منکسرمزاج ؛ علیل و ناتندرست . (ناظم الاطباء).
|| شکست خورده و گریزان و فرارکرده . || فروهشته گوش . (ناظم الاطباء). || مالی که به واسطه ٔ غیبت صاحب مال یا مرگ او، یا پیش آمدهای دیگر وصول نخواهد شد. (مفاتیح العلوم خوارزمی ترجمه ٔ خدیو جم ص 63) : اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل و انزال و اقسام معاملات وطن بازگشتند و دست اززراعت کشیدند و وجوه معاملات متعذر و منکسر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 358).
ترجمه مقاله