منگله
لغتنامه دهخدا
منگله . [ م َ گ ُ ل َ ] (اِ) نام سبزی و تره ای است صحرایی . (برهان ). نام تره ای است صحرایی و بعضی به فتح نیزگفته اند. (فرهنگ رشیدی ). تره ٔ صحرایی باشد. (جهانگیری ) (آنندراج ). تره ٔ دشتی بود. (اوبهی ) :
گشت پرمنگله همه لب کشت
داد در این جهان نشان بهشت .
|| علاقه ٔ ابریشمی و غیره . (برهان ) (آنندراج ). منگوله . (یادداشت مرحوم دهخدا).
گشت پرمنگله همه لب کشت
داد در این جهان نشان بهشت .
ابوشکور.
|| علاقه ٔ ابریشمی و غیره . (برهان ) (آنندراج ). منگوله . (یادداشت مرحوم دهخدا).