ترجمه مقاله

منگ

لغت‌نامه دهخدا

منگ . [ م ُ ] (اِ) غله ای باشد کوچکتر از ماش و سیاه رنگ بود و بعضی گویند نوعی حبوب است و آن سرخ رنگ میباشد و مشابهتی به نان خواه دارد اما بزرگتر از نان خواه است و خوردن آن عقل را مختل گرداند و آدمی را مست کند و گاهی در معاجین به کار برند. (برهان ). ماش سبز. (انجمن آرا). به هندی ماش است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ماش سبز که در شیراز بنوماش گویند و منج معرب آن است . (فرهنگ رشیدی ) :
به خوشه در از بهر بیرون شدن
چنان جمله شد ماش و منگ و نخود.

ناصرخسرو.


|| مگس عسل و معرب آن منج است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) :
زاده از من فضیلت و دانش
چون شکر از نی و عسل از منگ .

منصور شیرازی (از انجمن آرا).


ترجمه مقاله