ترجمه مقاله

منی

لغت‌نامه دهخدا

منی . [م ِ نا ] (اِخ ) بازاری است در مکه ٔ معظمه که محل قربانی است . (غیاث ) (آنندراج ). دهی است به مکه که قربان در آنجای کنند. (منتهی الارب ). موضعی است به مکه . (اقرب الموارد). نام جایی است در وادی که حجاج در آن فرودآیند و در آن رمی جمره کنند. (از معجم البلدان ) : دهم روزی از ذی الحجه عید گوسپندکشان که حاجیان به منی قربان کنند. (التفهیم ص 253). سنگ رجم را که به منی اندازند از آنجا برگیرند و رسم چنان است که آن شب یعنی عید آنجا باشند و بامداد نماز کنند و چون آفتاب طلوع کند به منی روند و حاج آنجا قربان کنند و مسجدی بزرگ است که آن مسجد را خیف گویند و آن روز خطبه و نماز عید کردن به منی رسم نیست و مصطفی (ص ) نفرموده است . روز دهم به منی باشند و سنگ بیندازند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو).
مرکب غزو ورا کوه منی زیبد زین
پرده ٔ خان خطا زین ورا زیبد یون .

مخلدی .


به زمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام
به عمره و حجر و مروه و صفا و منی .

ادیب صابر.


بامدادان نفس حیوان کرد قربان در منی
لیک قربان خواص از نفس انسان دیده اند.

خاقانی .


با سیاهی سنگ کعبه هم برابر در شرف
سرخی رنگ منی کز خون حیوان دیده اند.

خاقانی .


به منی و عرفاتم ز خدا درخواهید
که هم از کعبه پرستان خدائید همه .

خاقانی .


ور به منی خورد زمین خون حلال جانوران
ما بخوریم خون رز تا نرسد به جانوری .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 436).


رجوع به منا و معجم البلدان و نیز رجوع به ذیل حج شود.
ترجمه مقاله