ترجمه مقاله

مهاجر

لغت‌نامه دهخدا

مهاجر. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) کسی که از جایی به جایی رود و از زمینی به زمینی رود و هجرت کند. ج ، مهاجرون . (ناظم الاطباء).مفارقت کننده از خانه و اقربا یعنی مسافر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه از وطن خود هجرت کند و آن را ترک گوید و در جایی دیگر مسکن گیرد. (ناظم الاطباء).
- مهاجرنشین ؛ سرزمین معمولاً غیرمتمدن که گروهی از متمدنان بالاخص اروپائیان در آن اقامت گزیده و به آبادی آن پرداخته باشند.
|| کسی که با حضرت محمد(ص ) از مکه به سوی مدینه هجرت کرده باشد. (ناظم الاطباء). مسلمانانی که در عصر رسول (ص ) از مکه به مدینه رفتند و در این شهر سکونت کردند :
رسول کو و مهاجر کجا و کو انصار
کجا صحابه ٔ اخیار و تابع اخیر.

ناصرخسرو.


و رجوع به مهاجرین شود.
- مهاجر و انصار ؛ مکیان که با حضرت پیغمبر(ص ) از مکه به مدینه آمدند و مقیم شدند و مدنیان که در مدینه به حضرت پیوستند.
ترجمه مقاله