ترجمه مقاله

مهارشة

لغت‌نامه دهخدا

مهارشة. [ م ُ رَ ش َ ] (ع مص ) مهارشت . بر یکدیگر برانگیختن سگان را. هراش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). محارشه . (زوزنی ). || تباهی افکندن میان مردم . (آنندراج ). || بر یکدیگر برجستن و حمله کردن . مخاصمه . (از اقرب الموارد) : دوسه روز از طرف بعضی لشکرهای پادشاه که بر حوالی قلعه بودند با ساکنان آن کوه مهارشة و حربی رفت . (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله