ترجمه مقاله

مهبود

لغت‌نامه دهخدا

مهبود. [ م َ ] (اِخ ) نام وزیر انوشیروان که زروان او و پسران او را به زهر ریختن درطعام انوشیروان متهم کرد، انوشیروان بدانست و او رابا خانمانش برانداخت . (یادداشت مؤلف ) :
بترسید مهبود و گفت ای جوان
به زخم تو سندان ندارد توان .

فردوسی .


ز مهبود بر در بزرگان به رشک
همی ریختندی به رخ برسرشک .

فردوسی .


ترجمه مقاله