ترجمه مقاله

مهراس

لغت‌نامه دهخدا

مهراس . [ م ِ ] (ع اِ) هاون . (منتهی الارب ). هاون سنگی . هاون گندم کوب . سِرکو. مطلق هاون است خواه سنگی یا برنجی یا چوبی . (آنندراج ). هاون سنگین . ج ، مهاریس . (مهذب الاسماء). || جواز که بدان گندم کوبند. (منتهی الارب ). جواز. (برهان ). هاون دسته . ج ، مهاریس . || کاسه ٔ سنگینی که از آن وضو سازند. (منتهی الارب ). کر. سنگاب . ج ، مهاریس . || سنگی که درون آن را خالی و کاواک نموده باشند و چیزها در آن گذارند. (آنندراج ). || (ص ) شتر سخت خورنده و گران جسم . (منتهی الارب ). شتر صاحب قوت و پرزور و سخت بارکش را نیز گفته اند. (آنندراج ). || مردی که به شب نترسد و بیم شب از شبروی منع نکند. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله