ترجمه مقاله

مهرافزای

لغت‌نامه دهخدا

مهرافزای . [ م ِاَ ] (نف مرکب ) مهرافزا. افزاینده ٔ مهر. که بیش محبت کند. که محبت و مهربانی خویش بیفزاید :
هزارسال زیاد و هزار سال خوراد
میی چو مهر ز دست بتان مهرافزای .

فرخی .


صلاحی شامل و عفافی کامل ، مجالستی دلربای و محاورتی مهرافزای . (کلیله و دمنه ).
همچو مستسقی بر چشمه ٔ نوشین زلال
سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت .

سعدی .


وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را.

سعدی .


راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت می نیاید چهرمهرافزای تو.

سعدی .


ترجمه مقاله