ترجمه مقاله

مهرجان

لغت‌نامه دهخدا

مهرجان . [ م ِ رَ ] (معرب ، اِ) مهرگان . شانزدهم مهرماه . (بحر الجواهر). مهرگان و آن شانزدهم ماه مهر باشد. (مهذب الاسماء). نزد ایرانیان ، چون نام روز و نام ماه یکی می شده است آن روز جشن می بوده است چنانکه تیرروز (سیزدهم ) از تیرماه جشن تیرگان بوده است و بهمن روز (دوم ) از بهمن ماه بهمنگان و روز مهر (شانزدهم ) از ماه مهر مهرگان :
خجسته مهرجان آمد سوی شاه جهان آمد
بباید داد داد او به کام دل به هرچت گر.

دقیقی .


فرمود تا آن روز را جشنی سازند و مهرجان آن روز ساختند و پس آیین گشت که هر سال آن روز مهرجان میداشتند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 36). پس انوشروان اورا گفت مهرجان نزدیک آمده ست ... و انوشروان با لشکر خویش قاعده نهاده بود که روز مهرجان خوانی عظیم خواهم نهاد... و فرستاد تا روز مهرجان را آن جماعت را بگیرند... و چون مهرجان درآمد فرمود تا بر شط دجله خوانی عظیم نهادند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 90). پس آن را [ مشاهره را ] وضع کردند و بر اهل بازار نهادند هدیه ٔ نوروز و مهرجان نام کردند و مهرجان روزی است در ایام خریف . (تاریخ قم ص 165). || مهرگان . وقت خزان . تیرماه . پائیز. مهرگان یعنی تیرماه . (دهار). رجوع به مهرگان شود.
ترجمه مقاله