ترجمه مقاله

مهرگانی

لغت‌نامه دهخدا

مهرگانی . [ م ِ رَ / رِ / رْ ] (ص نسبی ) منسوب به مهرگان . خزانی . پاییزی . (ناظم الاطباء) :
چو ما مهرگانی بپوشیم خز
به نخجیر باید شدن سوی جز.

فردوسی .


|| منسوب به جشن مهرگان :
همایون و فرخنده بادت نشستن
بدین جشن فرخنده ٔ مهرگانی .

فرخی .


به فرخی و به شادی و شاهی ایرانشاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه .

فرخی .


بلند آتش مهرگانی بساخت
که تفش بچرخ اختران را بتاخت .

اسدی (گرشاسب نامه ص 357).


|| محصول پاییزی . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) در اصطلاح موسیقی ، نام لحن بیست و پنجم از سی لحن باربد و نام نوائی هم هست . (برهان ). مهرگان . و رجوع به مهرگان شود :
چو نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی .

نظامی .


ترجمه مقاله