ترجمه مقاله

مهزام

لغت‌نامه دهخدا

مهزام . [ م ِ ] (ع اِ) چوبی که بر سرش آتش افروخته طفلان بدان بازی کنند.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سر در گلیم (که نوعی بازی است ). (السامی ). || چوب آتش کاو. || چوبدستی کوتاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مهازیم . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله