ترجمه مقاله

مهزع

لغت‌نامه دهخدا

مهزع . [ م ِ زَ ] (ع اِ) کوبه . (منتهی الارب ). مدق . (اقرب الموارد). || (ص ) آن که بشکند هر درخت را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اسد مهزع ؛ شیر سخت گیر. (منتهی الارب ). اسد که شکارها را بسیار بشکند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله