ترجمه مقاله

مهماندار

لغت‌نامه دهخدا

مهماندار. [ م ِ ] (نف مرکب ) کسی که در سرای خود مهمان دارد. میزبان . || کسی که از تعهد و پرستاری و تیمار مهمان نهراسد. میهماندار که مهمان را پذیرا باشد. || مهماندوست . دوستدار مهمان : سغد ناحیتی است ... با آبهای روان ... و مردمانی مهماندار و آمیزنده و نعمتی فراخ . (حدود العالم ). بوسفیان گفت ما قومی مهمانداران و مهمان دوستانیم . (کشف الاسرار ج 2 ص 539). || آن که از جانب شاه یا امیر و یا دستگاهی مأمور تیمارداری و خدمت مهمان است . || آن که خدمت مسافران را در هواپیما بر عهده دارد.
ترجمه مقاله