ترجمه مقاله

مهما

لغت‌نامه دهخدا

مهما. [ م َ ] (ع ادات شرط) هرچه . هرچ . چون . (منتهی الارب ). گویند اسم است بدلیل عود ضمیر به آن در«مهما تأتنابه » و گویند حرف است بدلیل قول زهیر:
و مهما یکن عند امرء من خلیقة
و ان خالها تخفی علی الناس تعلم .

(از منتهی الارب ).


مهما را سه معنی است یکی آنکه متضمن معنی شرط و نیز فهماننده ٔ معنی زمان باشد چون : مهما تفعل افعل . دوم آنکه معنی زمان و شرط هر دو را دهد و ظرف فعل شرط باشد چون :
وانک مهماتعط بطنک سؤله
و فرجک نالا منتهی الذم اجمعا.
سوم آنکه معنی استفهام دهد چون :
مهمالی اللیلة مهمالیه
اودی بنعلی و سربالیه .
ترجمه مقاله