ترجمه مقاله

موءالف

لغت‌نامه دهخدا

موءالف . [ م ُ آ ل ِ ] (ع ص ) سازگار.سازوار. خوگرفته با. دوست و رفیق شونده . الفت و رفاقت کننده . مقابل مخالف . (یادداشت مؤلف ) :
بخت موءالف تو سوی ارتفاع
بخت مخالف تو سوی انحدار.

فرخی .


و رجوع به موءالفت شود.
ترجمه مقاله