ترجمه مقاله

مواتات

لغت‌نامه دهخدا

مواتات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مؤاتات . موافقت . سازواری . سازگاری . سازش . (یادداشت مؤلف ). صاحب منتهی الارب از صحاح نقل کند که عامه مؤاتات را به واو گویند : به مواتات دولت قاهره ، ... مستظهر و مستبشر شوند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). || مطاوعت . اطاعت . فرمانبرداری . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله