ترجمه مقاله

موازین

لغت‌نامه دهخدا

موازین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میزان . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)؛ موازین شرع ؛ قواعد آن :
چون من سخن به شاهین برسنجم
آفاق و انفسند موازینم .

ناصرخسرو.


در اعتبار موازین و مکایل احتساب بلیغ می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 439).و رجوع به میزان شود.
ترجمه مقاله