ترجمه مقاله

مواظب

لغت‌نامه دهخدا

مواظب . [ م ُ ظِ ] (ع ص ) پیوسته در کار. (ناظم الاطباء). مواکظ. مداومت کننده . (از یادداشت مؤلف ). مشغول و ملازم و پیوسته در کار و ثابت و پایدار و متوجه ومراقب . (ناظم الاطباء). مشرف . مراقب . بر کاری دایم ایستاده . (یادداشت مؤلف ). معاود. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله