ترجمه مقاله

موثق

لغت‌نامه دهخدا

موثق . [ م ُ وَث ْ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توثیق . استوارکرده شده و اعتمادداشته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (دهار). محکم . استوارداشته . مضبوط. مُضَنبَط. وطید. واطد. ملتحم . مؤکد. (یادداشت مؤلف ).
- خبر موثق ؛ خبری که مورد اعتماد باشد. خبری که به راست بودن آن اطمینان حاصل است . (از یادداشت مؤلف ).
|| کسی که آن را ثقه گفته باشند. (ناظم الاطباء). مؤتمن . کسی که ثقه باشد و بر قول و فعل وی اعتماد می کنند. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح حدیث ) نزد امامیه حدیثی را گویند که جمیع روات آن موثق (مورد اعتماد) غیر امامی باشند و این قسم را قوی نیز گویند. (تقسیم ابن طاوس ). در اصطلاح رجال و درایه در نزد شیعه : حدیثی است که سند آن و سلسله ٔ روات آن به معصوم متصل باشد ولیکن همه ٔ روات یا بعضی از آنها از روات فاسدالعقیده باشند ودوازده امامی نباشند. اما همه ٔ آنان را علمای امامیه توثیق کرده باشند. (یادداشت لغت نامه ).
ترجمه مقاله