ترجمه مقاله

موج

لغت‌نامه دهخدا

موج . [ م َ ] (ع مص ) کوهه برآوردن آب . (منتهی الارب ). کوهه برآوردن دریا. (ناظم الاطباء). برآمدن آب دریاو شط و رودخانه به بالا. هیجان و بلند شدن آب دریا. (یادداشت مؤلف ). کوهه زدن آب . (دهار). خیزابه یافتن . || طپانچه زدن موج . (منتهی الارب ). تپانچه زدن کوهه های آب . (ناظم الاطباء). || مختلف گردیدن کارهای مردم و مضطرب گردیدن آن . (ناظم الاطباء). اضطراب کردن مردم . (منتهی الارب ). آشوب کردن و به هم برآمدن . آشوب کردن و به هم در شدن مردمان . (المصادر زوزنی ). به هم در شدن مردمان . (تاج المصادر بیهقی ). || میل کردن از حق و راستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عدول از حق . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله