ترجمه مقاله

مودون

لغت‌نامه دهخدا

مودون . [ م َ ] (ع ص ) مرد کوتاه گردن و کوتاه دست و کوتاه سینه . || مرد ناقص خلقت و ناقص اندام . || مرد تنگ دوش . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مودن شود. || بچه ٔ لاغر و نزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچه ٔ زار و لاغر زاییده شده . (ناظم الاطباء). کودک نارسیده . (مهذب الاسماء). ورجوع به مودن و مودونة شود. || تر نهاده .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خیسانیده .
ترجمه مقاله